شماره ١٢٨: ما را سفري فتاد بي ما

ما را سفري فتاد بي ما
آن جا دل ما گشاد بي ما
آن مه که ز ما نهان همي شد
رخ بر رخ ما نهاد بي ما
چون در غم دوست جان بداديم
ما را غم او بزاد بي ما
ماييم هميشه مست بي مي
ماييم هميشه شاد بي ما
ما را مکنيد ياد هرگز
ما خود هستيم ياد بي ما
بي ما شده ايم شاد گوييم
اي ما که هميشه باد بي ما
درها همه بسته بود بر ما
بگشود چو راه داد بي ما
با ما دل کيقباد بنده ست
بنده ست چو کيقباد بي ما
ماييم ز نيک و بد رهيده
از طاعت و از فساد بي ما