شماره ٨٩: يک پند ز من بشنو خواهي نشوي رسوا

يک پند ز من بشنو خواهي نشوي رسوا
من خمره افيونم زنهار سرم مگشا
آتش به من اندرزن آتش چه زند با من
کاندر فلک افکندم صد آتش و صد غوغا
گر چرخ همه سر شد ور خاک همه پا شد
ني سر بهلم آن را ني پا بهلم اين را
يا صافيه الخمر في آنيه المولي
اسکر نفرا لدا و السکر بنا اولي