شماره ٥٧: مسلمانان مسلمانان چه بايد گفت ياري را

مسلمانان مسلمانان چه بايد گفت ياري را
که صد فردوس مي سازد جمالش نيم خاري را
مکان ها بي مکان گردد زمين ها جمله کان گردد
چو عشق او دهد تشريف يک لحظه دياري را
خداوندا زهي نوري لطافت بخش هر حوري
که آب زندگي سازد ز روي لطف ناري را
چو لطفش را بيفشارد هزاران نوبهار آرد
چه نقصان گر ز غيرت او زند برهم بهاري را
جمالش آفتاب آمد جهان او را نقاب آمد
وليکن نقش کي بيند بجز نقش و نگاري را
جمال گل گواه آمد که بخشش ها ز شاه آمد
اگر چه گل بنشناسد هواي سازواري را
اگر گل را خبر بودي هميشه سرخ و تر بودي
ازيرا آفتي نايد حيات هوشياري را
به دست آور نگاري تو کز اين دستست کار تو
چرا بايد سپردن جان نگاري جان سپاري را
ز شمس الدين تبريزي منم قاصد به خون ريزي
که عشقي هست در دستم که ماند ذوالفقاري را