شماره ٣٥: اي يار ما دلدار ما اي عالم اسرار ما

اي يار ما دلدار ما اي عالم اسرار ما
اي يوسف ديدار ما اي رونق بازار ما
نک بر دم امسال ما خوش عاشق آمد پار ما
ما مفلسانيم و تويي صد گنج و صد دينار ما
ما کاهلانيم و تويي صد حج و صد پيکار ما
ما خفتگانيم و تويي صد دولت بيدار ما
ما خستگانيم و تويي صد مرهم بيمار ما
ما بس خرابيم و تويي هم از کرم معمار ما
من دوش گفتم عشق را اي خسرو عيار ما
سر درمکش منکر مشو تو برده اي دستار ما
واپس جوابم داد او ني از توست اين کار ما
چون هرچ گويي وادهد همچون صدا کهسار ما
من گفتمش خود ما کهيم و اين صدا گفتار ما
زيرا که که را اختياري نبود اي مختار ما