بار ديگر ما به قصه آمديم
ما از آن قصه برون خود کي شديم
گر به جهل آييم آن زندان اوست
ور به علم آييم آن ايوان اوست
ور به خواب آييم مستان وييم
ور به بيداري به دستان وييم
ور بگرييم ابر پر زرق وييم
ور بخنديم آن زمان برق وييم
ور بخشم و جنگ عکس قهر اوست
ور بصلح و عذر عکس مهر اوست
ما کييم اندر جهان پيچ پيچ
چون الف او خود چه دارد هيچ هيچ