آن وزير از اندرون آواز داد
کاي مريدان از من اين معلوم باد
که مرا عيسي چنين پيغام کرد
کز همه ياران و خويشان باش فرد
روي در ديوار کن تنها نشين
وز وجود خويش هم خلوت گزين
بعد ازين دستوري گفتار نيست
بعد ازين با گفت و گويم کار نيست
الوداع اي دوستان من مرده ام
رخت بر چارم فلک بر برده ام
تا به زير چرخ ناري چون حطب
من نسوزم در عنا و در عطب
پهلوي عيسي نشينم بعد ازين
بر فراز آسمان چارمين