در سينه اي عشق پنهان چه کردي
با دل چه کردي با جان چه کردي
آنرا شکستي اين را بخستي
با اين چه کردي با آن چه کردي
با ظاهر من با باطن من
پيدا چه کردي پنهان چه کردي
تقوي و توبه بر باد دادي
با عقل و دين و ايمان چه کردي
من بسته بودم با توبه عهدي
آن عهد من کو پيمان چه کردي
سامان و سر را در هم شکستي
بگداختي تن با جان چه کردي
در هستي من آتش فکندي
در نه کجا شد هان هان چه کردي
گر نوح ديدي درياي اشگم
از بهر قومش طوفان چه کردي
گر ذره از سوز درونم
مالک بديدي نيران چه کردي
سر دادمي گر در محشر آئي
سوزيدي اعمال ميزان چه کردي
درمان طلب را دردي نباشد
گر درد بودي درمان چه کردي
از دوست زاهد گر بوي بردي
حوران چه کردي غلمان چه کردي
با آتش عشق در جنت (فيض)
گر راه دادي رضوان چه کردي