اگر کني تو بجان طاعت خداي علي
شود ز يمن اطاعت تو را خداي ولي
نبي شدن نشود زانکه شد نبوت ختم
ولي، ولي شوي ار اقتدا کني به علي
عبادت از سر اخلاص کن ريا مگذار
بپوش جامه تقوي چه مصطفي چه علي
نماز را چه بخلوت کني چنان ميکن
که در حضور جماعت کني مکن دغلي
گناهي ار بکني زود توبه کن وا ره
بکوش زنگ گنه در شفاف دل نهلي
اگر شکسته شوي از گنه کني اقرار
ترا خداي ببخشد بزعم معتزلي
چه اقتدا به نبيي و علي و آل کني
شود دل تو منور بنور لم يزلي
دلت چه گشت منور بکش شراب طهور
ز ساغر «وسقاهم » ز باده ازلي
شوي چه مست از آن باده روي يار نکو
بکوش (فيض) که اين شيوه را ز کف ننهي