ز تو کي توان جدائي چو تو هست و بود مائي
تو چو هست و بود مائي ز تو کي توان جدائي
دل خلق ميربائي بکرشمهاي پنهان
بکرشمهاي پنهان دل خلق ميربائي
مه روي اگر نمائي زجهان اثر نماند
ز جهان اثر نماند مه روي اگر نمائي
خم زلف اگر گشائي دو جهان بهم برآيد
دو جهان بهم برآيد خم زلف اگر گشائي
چه شود اگر درآئي بدل شکسته من
بدل شکسته من چه شود اگر درآئي
بخيال اگر درآئي چو تو در جهان نگنجي
چو تو در جهان نگنجي بخيال کي درآئي
ز تو ميکنم گدائي چو تراست پادشاهي
چو تراست پادشاهي ز تو ميکنم گدائي
چو تو منبع عطائي ز تو (فيض) فيض جويد
ز تو (فيض) فيض جويد چو تو منبع عطائي