يک شنبه

يک شنبه است و دارد نسبت به آفتاب
بر روي آفتاب به من ده شراب ناب
اي آفتاب روي بده باده اي که آن
در روشني حکايت گويد ز آفتاب
بر ياد خسروي که چو مي ياد او خورم
آب حيات گردد در دست من شراب
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان که هست
او را ز چرخ تاج ملوک جهان خطاب
اي آفتاب ملک جهان از تو نورمند
تا تابد آفتاب تو چون آفتاب تاب