روز رشن است اي نگار دلرباي
            شاد بنشين و به جام مي گراي
         
        
            تا تواني هيچ يک ساعت مباش
            بي مي شادي فزاي غمزداي
         
        
            مي خور و در ساز گيتي دل مبند
            ساز گيتي خود همي سازد خداي
         
        
            امر سلطان جهان دارد جهان
            ملک سلطان را جهان دارد به پاي
         
        
            آنکه هستش نام شاه و شير و هست
            دولت او را پيشکار و رهنماي