ماه دي آمد که هوا هر زمان
بارد کافور همي بر جهان
از فلک امروز مؤنث کند
لشکر سرما را باد خزان
باده چون آذر برزين بيار
چاره سرما به جز آن را مدان
بنگر کز دست بتان باده خواست
شاه جهاندار ملک ارسلان
آنکه به دي مه نظر عدل او
کرده جهان را همه چون بوستان
اي ملک از ملک تو و عدل تو
زنده شد اسکندر و نوشيروان
تا همي افلاک بپايد به پاي
تا همي ايام بماند بمان