مدح علاء الدوله مسعودشاه

اي روزگار تو نسب روزگار ملک
پرورد روزگار تو را در کنار ملک
از روزگار آدم تا روزگار تو
از بهر روزگار بود انتظار ملک
مسعود نام شاهي و چون نام تو ز تو
مسعود فال گشت همه روزگار ملک
چون تو نديد هيچ ملک ملک در جهان
زيبد که باشد از تو همه افتخار ملک
با تو پياده خواند جهان آفتاب را
تا تو شدي به طالع ميمون سوار ملک
تا ملک را به حمله برانگيختي نماند
در ديده ملوک زمانه غبار ملک
چون روز کارگردان گردد مصاف سخت
قايم شود به نصرت تو کارزار ملک
کف الخضيب گردون گردد به زخم سخت
بر زخم سخت بازوي خنجر گذار ملک
واندر نبرد خنجر گوهر نگار تو
از رنگ خون دشمن سازد نگار ملک
يمن است و يسر حاصل تو تا يمين تو
در قبضه تصرف دارد يسار ملک
گر بوته اي انگشتي راي تو ملک را
هرگز کجا گرفتي گردون عيار ملک
دين را شعار عدلست از دادهاي تو
با دولت تو يافت ز گردون شعار ملک
بردند نام کسوت و جاه تو ورنه هيچ
درهم نيوفتاد همي پود و تار ملک
تا دست ملک يافت ز تو دستوار عز
شد پاي بند دشمن دين دستوار ملک
تا نور و نار يافت فلک از پي صلاح
چون مهر و کين تو نبود نور و نار ملک
از راي استوار تو اندر جهان عدل
تا حشر ماند قاعده استوار ملک
با همت و محل تو از قدر و منزلت
بگذشت از آنکه شرح توان داد کار ملک
چون برگ ريز دولت تو شد روان ملک
آراست چون بهار همه رهگذار ملک
انصاف را تو آري اندر بناي امن
اقبال را تو داري اندر جوار ملک
هر فخر کان براني اندر شمار خويش
گردون براند آن را اندر شمار ملک
شمشير تو به قهر شود خواستار جان
زانکس که او به عنف شود خواستار ملک
اندر شکارگاه نماند از تو هيچ شير
اکنون يکي برآي نگردد شکار ملک
ملک ملوک عصر به خنجر شکار کن
مگذار يک ملک را در مرغزار ملک
اي گشته بارور به شرف شاخ بخت تو
چيند ز شاخ بخت تو کام تو بار ملک
فردوس عدن گشت روان تا به فرخي
باز آمدي به مرکز دارالقرار ملک
در حضرت تو تا ز تو دولت جمال يافت
هم با بهار سال درآمد بهار ملک
امروز شهريارا روزي مبارکست
کاين روز گشت از ملکان اختيار ملک
تا تو بهار سال به اقبال جفت کرد
نو روز کار دولت تو کردکار ملک
اين روز هم به مرکز ملک آمدي تو باز
با طبع خوش ز طبع خوش سازوار ملک
گويد همي که ملک تو را نيست انتها
اين روز ابتدا شدن کار و بار ملک
تا ملک را شرف بود از تاج و تخت تو
از تاج و تخت تو شرف پايدار ملک
بادت بگرد تخت همايون مدار بخت
بادت بگرد تخت بر افزون مدار ملک
تا عقل گه مشير بود گه مشار باد
اقبال و دولت تو مشير و مشار ملک