اي شهسوار عرصه همت که مي کشند
در راه جود غاشيه ات حاتمان به دوش
در جنب همت تو کريمان ديگرند
گندم نماي روکش قلاب جو فروش
با آن که زآتش کرم هيچ به اذلي
هرگز مرا نيامده ديگ طمع به جوش
اما ز عزت جو کمياب پربها
گر ديده پهن گوش اميد از نويد دوش
چو لطف کن که استر اميدوار من
از انتظار وعده جو شد دراز گوش