شماره ٢٢٦: رندان که نقد جان به مي ناب مي دهند

رندان که نقد جان به مي ناب مي دهند
باغ حيات را به قدح آب مي دهند
عشق تو بسته خوابم و چشمانت از فريب
دل را نويد وصل تو در خواب مي دهند
بازي دهندگان وصال محال تو
ما را نشان به گوهر ناياب مي دهند
فيضي که آتشين دم عيسي به مرده داد
در دير ساقيان به مي ناب مي دهند
داري دوزخ که روز و شب از حسن بي زوال
پرتو به مهر و نور به مهتاب مي دهند
من دل ز توده ته گلخن نمي کنم
جايم اگر به بستر سنجاب مي دهند
مهر آزماست زهر وفا محتشم از آن
شيرين لبان مدام باحباب مي دهند