شماره ٣٤: براي خاطر غيرم به صد جفا کشتي

براي خاطر غيرم به صد جفا کشتي
ببين براي که اي بي وفا کرا کشتي
بران دمي که دميدي نهان بر آتش غير
چراغ انجمن افروز عشق ما کشتي
رقيب دامن پاکت گرفت و پاک نسوخت
دريغ و درد که زود آتش حيا کشتي
چو من هلاک شوم از طبيب شهر بپرس
که مرگ کشت مرا يا تو بي وفا کشتي
کسي نديده که يک تن دو جا شود کشته
مرا تو آفت جان صد هزار جا کشتي
سرم ز کنگر غيرت بر اهل درد نما
مرا چو بر در دروازه بلا کشتي
حريف درد تو شد محتشم به صد اميد
تو بي مروتش از حسرت دوا کشتي