چون پيش يار قيد و رهائي برابر است
آن جا اگر روي و گر آئي برابر است
يک لحظه با تو بودن و با غير ديدنت
با صد هزار سال جدائي برابر است
لطفي نمي کني که طفيل رقيب نيست
لطفي چنين به قهر خدائي برابر است
هر بوالهوس که گفت فداي تو جان من
پيشت به عاشقان فدائي برابر است
شوخي که نرخ بوسه به جائي دهد قرار
در کيش ما به حاتم طائي برابر است
از غير رو نهفتن و در پرده دم زدن
با صد هزار چهره گشائي برابر است
دل خوس مکن به خسرو بي عشق محتشم
کاين خسروي کنون به گدائي برابر است