چون نيست دلت با من از وصل تو هجران به
اين لطف زباني هم مخصوص رقيبان به
چون لطف نهان تو پيداست که باغير است
مهري که مرا با تو پيدا شده پنهان به
اغيار چو بسيارند در کوي تو پا کوبان
بنياد وصال مازين زلزله ويران به
عشاق چه غواصند در بحر وصال تو
کشتي من از هجران در ورطه طوفان به
چون آينه رويت دارد خطر از اشگم
چشمي که بود بي نم بر روي تو حيران به
چون من ز ميان رفتم دامن بکش از ياران
در حشر گرت باشد يکدست بدامان به
امشب که هم آوازند با غير سگان تو
گر محتشم از غيرت کمتر کندافغان به