شماره ٩

يک دو بيت از شاه مي خوانم نگارا گوش کن
زان که هر يک هم سري با در غلطان مي کند
« قد سرو آساي تو زين سان که جولان مي کند
عاشق ديوانه را سرمست و حيران مي کند
نيست از دست غمت جمعي به عالم گوييا
هر کجا جمعي است زلف تو پريشان مي کند»
شيرين دهنا بشنو اشعار خوش خسرو
از چشمه نوشينت يک قطره به کامم کن
«من خضر و سکندروار ظلمات نپيمايم
زان آب حيات اينک يک جرعه به جامم کن
چون خوي تو مي دانم از لطف تو مايوسم
باري ز سر رحمت يک روز عتابم کن »
دوشينه که آن ماه مشک مو را
در خانه کشيدم به صد بهانه
اين بيت ملک در خيالم آمد
خون دلم از ديده شد روانه