در دعاي به سلطان محمود غزنوي گويد

چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد
با دولت پاينده و با بخت جوان باد
تا بود ملک شهر ده و شهرستان بود
همواره چنان شهر ده و شهرستان باد
چونانکه ازو عالمي از بد به امانند
جان و تن او از همه بدها به امان باد
شاهان جهان را ز نهيبش تن و جان نيست
جان و تن شاهانش فداي تن و جان باد
آن کز تن او هرگز کم خواهد مويي
در حسرت و انديشه چنان ايلک و خان باد
تا خواسته با قارون در خاک نهانست
بدخواه و بد انديشش در خاک نهان باد
آنرا که بکين جستن او تيرو کمان خواست
بيرون شدش از گيتي با تيرو کمان باد
در کينه او کينه گزاران جهان را
آنجا که همه سود بجويند زيان باد
وانکس که نباشد بجهانداري او شاد
مقهور و نگونسار و نژند دو جهان باد
دستش برسانيدن ارزاق ضمان شد
بختش بهمه خوبي و نيکيش ضمان باد
هر کار که کرده ست ستوده ست چو نامش
هر کار کزين پس بکند نيز چنان باد
آنجا که نهد روي به غزوه و بجز از غزو
با دولت و با لشکر انبوه و گران باد
از دولت او هر چه گمان بود يقين شد
از دولت خصم آنچه يقين بود گمان باد
وانکس که زبان کرد ببدگفتن او تيز
در دست اجل خشک لب و خشک زبان باد
اندر سير شاه چه بد تاند گفتن
بدگوي بد انديش که خاکش بدهان باد
دلشاد مباد آنکه بدو شاد نباشد
وانکس که بدو شاد بود شادروان باد
در خانه بدخواه بنفرينش نو نو
هر روز دگر محنت و ديگر حدثان باد
وانکس که هزيمت شد ازين خسرو و جان برد
چون از غم جان رسته شد، اندر غم نان داد
تا در تن و بازوي کسي زور و توانست
اندر تن و بازوي ملک زور و توان باد
چونانکه کران نيست شمار هنرش را
شاهيش بي اندازه و بيحد و کران باد
هر شاه که يکروز ميان بسته بشاهي
در خدمت فرخنده او بسته ميان باد
امروز جهاندار و خداوند جهان اوست
همواره جهاندار و خداوند جهان باد
از مشرق تا مغرب رايش بهمه جاي
گه شاه برانگيز و گهي شاه نشان باد
هر ماه بشهري علم شاهي شاهان
زير سم اسبانش نگون باد و ستان باد
تا پادشهان صدر گه آرايند او را
برگاه شهي مسکن و در صدر مکان باد
از هيبت او روز بد انديش چو شب شد
نوروز مخالف هم ازينگونه خزان باد
آن تيغ و سنانرا که بدو حرب کند شاه
چرخ و فلک و دولت منصور فسان باد
هر ساعتي اندر دل و در خانه کفار
درد و فزع و ناله و فرياد و فغان باد
آراستن دين همه زان تيغ و سنانست
برداشتن کفر بدان تيغ و سنان باد
وانرا که نخواهد که در اين خانه بود ملک
اندر همه ملک نه خان باد و نه مان باد
جنگش همه با کافر و با دشمن دينست
شغلش همه با رامش و آرامش جان باد
در دولت و در مرتبت و مملکت او را
چندانکه بخواهد ز خداوند زمان باد
هرساعت و هر وقت ز خشنودي ايزد
بر دولت آينده او تازه نشان باد
ماه رمضان بود بدو فرخ و ميمون
شوال به از فرخ و ميمون رمضان باد
او را همه آن باد که او خواهد دايم
وان چيز که بدخواهان خواهند جز آن باد