در مدح خواجه بزرگ احمد بن حسن ميمندي گويد

اي وعده تو چون سر زلفين تو نه راست
آن وعده هاي خوش که همي کرده اي کجاست
با من همه حديث وفا داشتي عجب
آگه نبوده ام که ترا پيشه جز وفاست
دل بر تو بستم و بتو بس کردم از جهان
وندر جهان ز من دل من ديدن تو خواست
چون دشمنان کرانه گرفتي ز دوستان
تا قول دشمنان من اندر تو گشت راست
گفتي ترا زمن نرسد غم نه اين غمست
گفتي ترا جفا ننمايم نه اين جفاست
با اينهمه جفا که دلم را نموده اي
دل بر تو شيفته ست ندانم چنين چراست
صد عيب دارد اين دل مسکين و يک هنر
کو را بکدخداي جهان از جهان هواست
خواجه بزرگ شمس کفاة احمد حسن
کاحسان او و نعمت او دستگير ماست
آن معطيي که روز و شب از بهر نام نيک
در پوزش مروت و در دادن عطاست
از فضلهاي صاحب سيد سخا يکيست
هر چند برترين همه فضلها سخاست
اندر همه جهان بر خلق همه جهان
اين فضل واين مروت و اين نعمت آشناست
اي خواجگان دولت سلطان بهر نماز
او را دعا کنيد که او در خور دعاست
با دشمنان دولت او دشمني کنيد
از بهر آنکه دولت او دولت شماست
تا او نشسته باشد شاد اندرين مکان
شور و بلا ز جاي نيارد بپاي خاست
آنجا که اوست راحت و آرام عالمست
وانجا که نيست او همه شور و همه بلاست
اندر سلامتش همه کس را سلامتست
واندر بقاش دولت اسلام را بقاست
هر چند کس بسر نشود پيش هيچکس
پيشش بسر شويد و مگوييد کاين خطاست
گر هيچکس بخدمت نيکو سزا بود
او را کنيد خدمت نيکو که او سزاست
او را شما بچشم وزارت نگه کنيد
او بر همه جهان و همه چيز پادشاست
گر چه بود وزارت او حشمت بزرگ
اين حشمت وزارت او حشمت خداست
او را چنانکه اوست ندانم همي ستود
از چند سال باز دل من دراين عناست
درفضل و در کفايت او چون رسد سخن
اين فضل واين کفايت او را چه منتهاست
فرخ پي است بر ملک و برهمه جهان
وين ايمني و نعمت چندين برين گواست
شور جهان بحشمت خواجه فرونشست
در هر دلي نشاط بيفزود و غم بکاست
بر ملک و خاندان ملک مشفقي نمود
گر مشفقي نمود مر او را ملک رواست
آنرا که او همي بود اندر هواي شاه
اين نعمت و کرامت و اين نيکويي جزاست
دايم صلاح خواجه هواي ملک بود
کاندر هواي شاه دل خواجه چون هواست
با دوستان شاه جهان خواجه يکدلست
با دشمنان او همه ساله دلش دو تاست
بر چشم دشمنانش چون نوک سوزنست
در چشم دوستانش چون سوده توتياست
تا اين سماي بر شده باشد بر از زمين
تا اين زمين پست شده زير اين سماست
بادا فرود همت تو بر شده سپهر
چونانکه دون رفعت نصر تواش بناست
دايم ترا وزارت و شه را شهنشهي
پيوسته باد کاين دو همي آرزوي ماست