غزل

دل من، چون به عشق مايل شد
عشق در گردنش حمايل شد
چون دل و عشق متفق گشتند
دل من عشق گشت و او دل شد
گاه بر رست چون نبات از گل
از دلم عشق و گاه نازل شد
روي بنمود و دل ببرد و نشست
کار من در فراق مشکل شد
من نمي دانم اين بلا، دل را
از چه افتاده وز چه حاصل شد؟
اي عراقي، مکن شکايت دل
اين بس او را که عشق منزل شد