تا تواني اي پسر خدمت گزين
تا شود اسب تذورت زير زين
بنده کر خدمت مردان کند
خويش را شايسته رحمن کند
بهر خدمت هر که بربندد ميان
باشد از آفات دنيا در امان
هرکه پيش صالحان خدمت کند
ايزدش با دولت و حرمت کند
خادمان باشند اخوان را شفيع
جاي ايشان در جنان باشد رفيع
خادمان را هست در جنت م آب
روز محشر بي حساب و بي عذاب
گر چه خادم عاصي و مفسد بود
بهتر از صد ممسک عابد بود
مي دهد هر خادمي را مستعان
اجر و مزد صايمان و قايمان
بهر خدمت هرکه بربندد کمر
از درخت معرفت يابد ثمر
هرکه خادم شد جنانش مي دهند
هم ثواب غازيانش مي دهند