در رستگاري

گر همي خواهي که باشي رستگار
رخ مگردان اي برادر از سه کار
اولش ديدن بود حکم قضاش
بعد از آن جستن بجان و دل رضاش
چيست دويم دور بودن از جفا
هرکه اين دارد بود اهل صفا
هرکه دارد دانش و عقل و تميز
جز براي حق نه بخشيد هيچ چيز
صدقه کالوده گردد با ريا
کي بود آن چيز مقبول خدا
گر عمل خالص نباشد همچو زر
قلب را ناقد نيارد در نظر
تا توانگر باشي اندر روزگار
نفس را از آرزوها دوردار