درصفت فقروصبر

فقرخودراپيش کن پيدامکن
محنت امروزرافردامکن
مرتراآنکس که فرداجان دهد
غم مخورآخرترايک نان دهد
تابکي چون مورباشي دانه کش
گرتو مردي فاقه رامردانه کش
برتوکل گربودفيروزيت
حق دهدمانندمرغان روزيت
ازخداشاکربودمردفقير
گردهدقوتش لب ناني فطير
خم مشوپيش توانگرهمچوطاق
تانگردي ياربااهل نفاق
مردره رانام وننگ ازخلق نيست
نفرتش ازجامه هاي دلق نيست
هرکه راذوق نکونامي بود
خاص مشمارش که اوعامي بود
گرتورادل فارغ ازدينت بود
کي هواي مرکب وزينت بود
روي دل چون ازهوابرتافتي
بعدازآن ميدان که حق رايافتي
هرکه اوازحرص دنيادارشد
بي گمان ازوي خدابيزارشد