درسبب سربلندي وخواري جهان

گرهمي خواهي که گردي ارجمند
اي پسربر خود در راحت ببند
هرکه بربست اودرراحت تمام
بازشدبروي دردارالسلام
غيرحق راهرکه خوانداي پسر
کيست درعالم ازوگمراه تر
خوارباشدهرکه باشدجاه جوي
اي برادرقرب اين درگاه جوي
نفس درترک هوامسکين بود
گوشمال نفس نادان اين بود
چون دلت بررزق حق ايمن بود
نفسک اماره هم ساکن شود
هرکه اوراتکيه برصانع بود
درجهان بالقمه قانع بود
اکتفابرروزي هرروزه کن
گرنداري ازخدادريوزه کن