درنتيجه عزلت

هرکه خواهدتاسلامت مانداو
ازجميع خلق روگردانداو
مردمان راسربسردرخواب دان
گشت بيدارآنکه اورفت ازجهان
وآنکه رنجاندتراعذرش پذير
تابيايي مغفرت بروي مگير
حق ندارددوست خلق آزاررا
نيست اين خصلت يکي دين داررا
ازستم هرکودلي راريش کرد
آن جراحت بروجودخويش کرد
آنکه دربنددل آزاري بود
درعقوبت کاراوزاري بود
اي پسر قصددل آزاري مکن
وزخداي خويش بيزاري مکن
خاطرکس رامرنجان اي پسر
ورنه خوردي زخم برجان اي پسر
گرهمه خواهي که گردي معتبر
نام مردم جزبه نيکويي مبر
قوت نيکي نداري بدمکن
بروجودخودستم بيحدمکن
روزبان ازغيبت مردم به بند
تانه بيني دست وپاي خودبه بند
هرکه ازغيبت زبانش بسته نيست
آنچنان کس ازعقوبت رسته نيست