بر زفان ميراند يحيي بن المعاد
کاي خداوندان علم و اعتقاد
قصرهاتان هست يکسر قيصري
خانهاتان کسروي نه حيدري
جامهاتان جمله خاتوني شده
مرکبانتان جمله قاروني شده
رويهاتان گشته ظلماني همه
خويهاتان جمله شيطاني همه
هم عروسيهاي فرعوني کنيد
ماتم گبرا نه صد لوني کنيد
هم بعادتهاي شدادي دريد
هم بکبر و نخوت عادي دريد
اين همه داريد و هم زين بيش نيز
احمدي تان نيست آخر هيچ چيز
روز و شب مشغول رسم و کار و بار
نيستتان با دين احمد هيچ کار