الحکاية والتمثيل

در مصافي پادشاه حق شناس
يافت از خيل اسيران بي قياس
با وزير خويشتن گفت اي وزير
چيست راي تو درين مشتي اسير
گفت چون دادت خداي دادگر
آنچه بودت دوستر يعني ظفر
آنچه آن حق دوستر دارد مدام
تو بکن آن نيز يعني عفو عام