کاملي گفتست داني مرد کيست
نيست مرد انک او تواند شاد زيست
مرد آن باشد که جاني شادمان
خوش تواند برد آزاد از جهان
اي درين چنبر همه تاب آمده
همچو شاگرد رسن تاب آمده
چون گذر بر چنبر آمد جاودان
چند درگيري رسن گرد جهان
چند خواهي بيش ازين بر هم نهاد
چون همه از هم فرو خواهد فتاد
گر نخواهي کرد قاروني مدام
خورد و پوشي تا لب گورت تمام
انبيا چون اين چنين کردند کار
تو دکان بالاي استادان مدار