چو شد منصور بردار آنسرافراز
ازو پرسيد شبلي آنزمان باز
که اي داناي اسرار حقيقت
جوابي ده مرا زود از شريعت
که از سر اناالحق باز گويم
که از که ديده اين باز گويم
بگو اسرار اکنون تا بدانم
حقيقت چيست تا روشن بدانم
که گفت اينجا اناالحق در نموار
که نو ميگوئي اينجا بر سر دار
ز شرع اين راز دور است ايشه دل
از آن گفتم که هستي آگه دل
چرا ميگوئي اينجاگه انالحق
مرا بر گوي اکنون راز مطلق
نه شرعست اينکه ميگوئي در اينجا
ازين گفتن چه ميجوئي در اينجا