موعظه

چنين گفتست آن داننده پاک
که هر کو در مقامر خانه خاک
چنان در پاک بازي سر برافراخت
که هر چش بود با يک ديده در باخت
گرفتم توبه کرد و نيز نشکست
نه بر بيهوده چشمي داد از دست
بتوبه گر چه در پيش صف آيد
ولي چشم شده کي با کف آيد
عزيزا هر دمي کز دل بر آري
که آن در ذکر حق حاصل نداري
چو چشمي دان که مي دربازي آنرا
تدارک کي توان کرد اين زيان را
مده از دست چيزي را که از عز
نيايد نيز با دست تو هرگز