آن عمده اوليا، آن زبده اصفيا، آن مقبول با همت، آن مخصوص باکرامت، آن شيخ پنهاني، ابوعلي جوزجاني - رحمة الله عليه - از کبار مشايخ و از جوانمردان طريقت بود و در مجاهده با کمال؛
و او را تصانيف است در معاملات، معتبر و مشهور؛ و کلماتي مقبول و مذکور؛ و مريد حکيم ترمذي بود. و (سخن اوست که) گفت: «قرارگاه خلق ميان غفلت است و اعتماد ايشان بر ظن وتهمت؛ و نزديک ايشان چنان است که کردارشان بر حقيقت است و سخنشان بر اسرار مکاشفت ».
و گفت: «سه چيز از عقد توحيد است: خوف و رجا و محبت؛ زيادتي خوف از ترک گناه است به سبب وعيد ديدن؛ و زيادتي رجا از عمل صالح بود به سبب وعده ديدن؛ و زيادتي محبت از بسياري ذکر بود به سبب منت ديدن. پس خايف هيچ نياسايد از هرب و راجي هيچ نياسايد از طرب، و محب هيچ نياسايد از ذکر محبوب. پس خوف ناري منور است و رجا نوري منور و محبت نورالانوار».
و گفت: «از علامت سعادت آن بود که بر بنده گزارد طاعت آسان بود و موافقت کردن سنت در افعال بر او دشوار نبود و محب اهل صلاح بود و با برادران نيکو خوي بود و در راه خداي چيزي بذل تواند کرد و به کار مسلمانان قيام تواند نمود و مراعات اوقات خويش تواند کرد».
و گفت: «بدبخت کسي است که معاصيي ظاهر گرداند که بر وي فراموش باشد». و گفت: «ولي آن بود که از حال خود فاني بود و به مشاهده حق باقي، و حق - تعالي - متولي اعمال او بود و او را به خود هيچ اختيار نبود و با غيرش قرار نه ».
و گفت: «عارف آن است که جمله دل خويش به مولي داده باشد و تن به خلق ». و گفت: «گمان نيکو بردن به خداي غايت معرفت بود و گمان بد بردن به نفس اصل معرفت به نفس ».
و گفت: «هر که ملازمت کند بر درگاه مولي، بعد از ملازمت چه بود جز در گشادن؟ و هر که صبر کند به خداي، بعد از صبر چه بود جز وصول به حق؟».
و گفت: «صاحب استقامت باش نه صاحب کرامت، که نفس تو کرامت خواهد و خداي استقامت ». و گفت: «رضا سراي عبوديت است و صبر در وي و تفويض خانه او؛ و مرگ بر در است و فراغت در سراي و راحت در خانه ».
و گفت: «بخل سه حرف است؛ با، و آن بلاست و خا، و آن خسران است و لام، و آن لوم است. پس بخيل بلايي است بر نفس خويش، خاسري است در نفاق خويش، ملومي است در بخل خويش ». والسلام.