آن غواص درياي دين، آن در درياي يقين، آن قطب مکنت، آن رکن سنت، آن امام اهل جذبه و سبيق، عبدالله بن خبيق - رحمة الله عليه - از زهاد و عباد و متصوفه بود و از متورعان و از متوکلان بود و در حلال خوردن مبالغتي تمام داشت و با يوسف اسباط صحبت داشته بود.
در اصل کوفي بود و در انطاکيه نشستي و مذهب سفيان (بن سعيد) ثوري داشت و در فقه و معاملت و حقيقت و اصحاب او را ديده بود و کلماتي رفيع داشت.
فتح موصلي گويد که: اول که او را ديدم، مرا گفت: «يا خراساني! اعضاء چهار بيش نيست: چشم و زبان و دل و هوا. به چشم در جايي منگر که نشايد و به زبان چيزي مگو که خداي - تعالي - در دل (تو) به خلاف آن داند و دل نگاه دار از خيانت و کبر بر مسلمانان و هوا نگه دار در سر و هيچ مگوي. اگر اين چهار بدين صفت نباشد، خاکستر بر سر مي بايد کرد. که در آن شقاوت تو بود».
و گفت: «خداوند - تعالي - دل ها را موضع ذکر آفريد. چون با نفس صحبت داشتند، موضع شهوت شد، و شهوات از دل بيرون نرود مگر از خوفي بي قرار کننده يا شوقي بي آرام کننده ».
و گفت: «هر که خواهد که در زندگاني خويش زنده باشد، گو: دل را بسته طمع مدار تا از کل آزاد شوي ». و گفت: «اندوه مدار مگر از براي چيزي که فردا تو را از آن مضرت بود و شاد مباش الا به چيزي که فردا تو را شاد کند».
و گفت: «رميده ترين بندگان خداي آن بود که به دل وحشي تر بود. اگر ايشان را انسي بود با خداي - تعالي - همه چيز را با ايشان انس بود».
و گفت: «نافع ترين خوفها آن بود که تو را از معصيت باز دارد». و گفت: «نافع ترين اميدها آن بود که کار بر تو آسان گرداند». و گفت: «هر که باطل بسيار شنود، حلاوت طاعت از دل او برود».
و گفت: «نافع ترين خوف آن بود که اندوه تو را دايم گرداند بر آنچه فوت شده است از عمر در غفلت، و فکرت را لازم تو گرداند در بقيت عمر تو».
و گفت: «رجا سه گونه است: مردي بود که نيکي کند و اميد مي دارد که قبول کنند و يکي بود که زشتي کند و توبه کند و اميد دارد که خداي - تعالي - او را بيامرزد، و يکي رجاء کاذب بود که پيوسته گناه مي کند و اميد مي دارد که خداي - تعالي -او را بيامرزد. و هر که بدکردار بود، خوف او بايد که بر رجا غالب بود».
و گفت: «اخلاص در عمل سخت تر از عمل و عمل خود چنان است که عاجز مي آيند از گزاردن آن، تا به اخلاص چه رسد».
و گفت: «مستغني نتواند بود - به هيچ حال از جمله احوال - (از صدق و صدق مستغني است از جمله احوال) و هر که به صدق بود (در آنچه) ميان او و ميان خداي - تعالي - به حقيقت هست، مطلع گردد بر خزاين غيب و امين گردد در آسمانها و زمين ها. و اگر خواهي که هيچ کس بر تو سبق نگيرد، در کار خداوند چنان کن که سبقت گيري و تا تواني بر خداي خود هيچ مگزين که او تو را از همه چيزها بهتر».