در صفت قصر شيخ ابواسحاق

بفيروزي در اين قصر همايون
که بادا تا به نفخ صور معمور
به شادي بزم سلطان قصب پوش
که دل را ذوق بخشد ديده را نور
جمال ملک و دين شاه جوانبخت
که باد از تخت و تاجش چشم بد دور
صرير کلک او را دهر محکوم
نفاذ امر او را چرخ مامور
مدامش بخت بر اعدا مظفر
هميشه رايت عاليش منصور