خجسته بارگه پادشاه هفت اقليم
مقر جاه و جلالست و جاي ناز و نعم
به شکل شمسه او آفتاب با تمکين
به وضع رفعت او آسمان با تعظيم
فضاي حضرت او دلگشا چو صحن چمن
هواي خرم او جان فزا چو بوي نسيم
بر آشيانه او عقل و روح جسته مقام
بر آستانه او فتح و نصر گشته مقيم
طوافگاه ملوک جهان حريم درش
چو قبله گاه جهاني مقام ابراهيم
رسيد کنگره هاي بلند او جائي
که قاصر است از او وهم دوربين حکيم
شده چو عقل مجرد زنائبات ايمن
شده چو روح مقدس ز حادثات سليم
نشسته خسرو روي زمين به کام در او
گرفته دست شراب و گشاده دست کريم
جلال دنيي و دين شير حمله شاه جهان
که هست چاکر او آفتاب و ماه نديم
صرير کلکش چون ابر بر جهان فايض
ضمير پاکش بر خلق چون خداي کريم
خداش در همه حالي معين و ناصر باد
به حق احمد مرسل به حق نوح و کليم