شماره ٤٧٤: گلبانگ به از زرست اي گل

گلبانگ به از زرست اي گل
غافل نشوي ز حال بلبل
با گوش تو نسبت در گوش
سر گوشي شبنم است با گل
کاري نگشود ناخن عجز
مردانه زديم بر تغافل
ديري است خصم آهنين تن
در خاک من است از تنزل
تا بود دلم خراب غم بود
از موج کمر نبست اين پل
صائب ز نواي آتشينت
خاکستر شد هزار بلبل