شکوه اهل دل از خلق نهان مي باشد
اين عقيقي است که در زير زبان مي باشد
صحبت راست روان راست نيايد با چرخ
تير يک لحظه در آغوش کمان مي باشد
بي ندامت نبود صحبت بي حاصل خلق
شمع در انجمن انگشت گزان مي باشد
جگر غنچه ز همصبحتي خار گداخت
غم به دلهاي سبکروح گران مي باشد
عشق هرچند که در نام و نشان ممتازست
طالب مردم بي نام و نشان مي باشد
حسن را در دم خط ناز و غرور دگرست
خواب در وقت سحرگاه گران مي باشد
خط برآورد و همان چهره او ساده نماست
در صفا جوهر آيينه نهان مي باشد
در خموشي نشود جوهر مردم ظاهر
صائب اين گنج نهان زير زبان مي باشد