شماره ٧٧٤: دل از خدا به صنع خدا بسته ايم ما

دل از خدا به صنع خدا بسته ايم ما
در کعبه دل به قبله نما بسته ايم ما
ما را به کعبه جاذبه شوق مي برد
دل بي سبب به راهنما بسته ايم ما
واماندگان قافله راه کعبه ايم
از کاينات، دل به خدا بسته ايم ما
محتاج را ز سايه دولت گزير نيست
خود را چو استخوان به هما بسته ايم ما
خواهيم غوطه در دل خاک سياه زد
اين کوه آهنين که به پا بسته ايم ما
مشغول گشته ايم به دنياي هيچ و پوچ
بر کاه دل چو کاهربا بسته ايم ما
در راه شر، ز برق نداريم پاي کم
در راه خير، پاي حنا بسته ايم ما
عاشق به ساده لوحي ما نيست در جهان
کز وعده تو دل به وفا بسته ايم ما
در گلشن بهشت برين وا نمي کنيم
چشمي کز انتظار لقا بسته ايم ما
شايد رسد به درگه آن پادشاه حسن
مکتوب خود به بال هما بسته ايم ما
اميد را چو نيست به جز کاهلي ثمر
بر خود ز خوف، راه رجا بسته ايم ما
صائب به روي دست سر خويش ديده ايم
تا چون حباب دل به هوا بسته ايم ما