شماره ٧٤٦: از خصم کجروست چه غم راست خانه را؟

از خصم کجروست چه غم راست خانه را؟
تير کج است آيه رحمت نشانه را
اشک از دل دو نيم شود با اثر که خاک
کرد از خراش سينه برومند دانه را
از غافلان زبان نصيحت کشيده دار
ضايع مکن به اسب حرون تازيانه را
دل را مده عنان تصرف به دست نفس
از دزد پاس دار کليد خزانه را
مرغي که زيرک است درين طرفه صيدگاه
بيند به يک نظر گره دام و دانه را
ز اصلاح بي نياز بود خط اوستاد
زنهار ره مده به خط سبز شانه را
چون غافلان فريب خوشامد مخور که هست
در پرده خوابهاي گران اين فسانه را
تا همچو باد، عمر سبکرو نرفته است
سستي مکن، ز کاه جدا ساز دانه را
آه هواپرست به مقصد نمي رسد
نتوان زدن به تير هوايي نشانه را
ممنون شوم ز هر که به من کج کند نگاه
تير کج است آيه رحمت نشانه را
اين زهر، سازگار به عادت نمي شود
برخورد کنم چگونه گوارا زمانه را؟
دارد همان سر از پي ما سيل حادثات
صائب به آب اگر چه رسانديم خانه را