شماره ٦٩٢: ترجيح مي دهد به پدر اوستاد را

ترجيح مي دهد به پدر اوستاد را
هر کس شناخته است بياض و سواد را
با نيک و بد چو شير و شکر جوش مي زند
دريافت هر که چاشني اتحاد را
در زير آسمان نبود صبح بي شفق
خون در پياله است جبين گشاد را
زخم زبان چه کار به سرگشتگان کند؟
پرواي خار و خس نبود گردباد را
تلخي کشان عشق نگيرند جام زهر
در محفلي که راه بود نوش باد را
از ابر بي نياز بود تيغ آبدار
حاجت به باده نيست روان هاي شاد را
زهرست شکري که مکرر نمي شود
بدخو مکن به وصل، دل نامراد را
شايسته خدا و رسول است اعتقاد
ضايع مکن به اهل جهان اعتقاد را
زنهار در درستي خط سعي کن که هست
خط شکسته، خواب پريشان سواد را
صائب اميد هست که آن خط عنبرين
روشن کند سواد من بي سواد را