هم ناله رباب نباشد کسي چرا؟
هم گريه کباب نباشد کسي چرا؟
چون مي شود شکسته ماه از سفر درست
با برق همرکاب نباشد کسي چرا؟
با سينه اي ز حرف لبالب درين بساط
خاموش چون کتاب نباشد کسي چرا؟
پروانه کامياب ز ترک حجاب شد
در عشق بي حجاب نباشد کسي چرا؟
از انقلاب، خون سيه مشک ناب شد
مشتاق انقلاب نباشد کسي چرا؟
چون خانه خراب بود پرده دار گنج
در پاي خم خراب نباشد کسي چرا؟
اکنون که موج فتنه جهان را گرفته است
در کشتي شراب نباشد کسي چرا؟
از دوستي به دشمن آتش زبان خود
خونگرم چون کباب نباشد کسي چرا؟
از پيچ و تاب، رشته به وصل گهر رسيد
در مشق پيچ و تاب نباشد کسي چرا؟
چون دادني است روز قيامت حساب خود
امروز خود حساب نباشد کسي چرا؟
گلميخ آستانه عشق است آفتاب
صائب در آن جناب نباشد کسي چرا؟