شماره ٦٠٢: ز آه سرد چه پرواست حسن سرکش را؟

ز آه سرد چه پرواست حسن سرکش را؟
نسيم، بال و پر سرکشي است آتش را
به خط تسلي ازان لعل آبدار شدم
که خاک مي کشد از آب بهتر آتش را
ز برق شوخي او ريخت کوه قاف از هم
نهان به شيشه چسان سازم آن پريوش را؟
عنان برگ خزان ديده در کف بادست
چگونه جمع کنم اين دل مشوش را؟