شماره ٥٩٠: مبر به جاي اطاعت به کار طاعت را

مبر به جاي اطاعت به کار طاعت را
گران به خاطر مردم مکن عبادت را
قبول خلق حجاب است از قبول خدا
نهفته دار به مجمع ز خلق، طاعت را
اگر خداي جهان را سميع مي داني
مکن بلند براي خدا تلاوت را!
به ميهماني مردم مرو، وگر بروي
کم از فضيلت طاعت مدان اطاعت را
بشوي دست ز ورد و نماز، وقت طعام
ز انتظار مکن خون به دل جماعت را
چه لازم است کني ختم، ميهماني را؟
به مجمعي که روي، ختم کن تلاوت را
مگير از دهن خلق، حرف را زنهار
به آسيا چو شدي پاس دار نوبت را
ز خلق خوش، شکر و شير باش با احباب
ز روي ترش مکن تلخ، کام الفت را
مشو چو بي خبران از مناسبت غافل
مکن به خلوتيان جمع، اهل صحبت را
ضيافتي که در آنجا توانگران باشند
شکنجه اي است فقيران بي بضاعت را
درين زمان که عقيم است جمله صحبت ها
کناره گير و غنيمت شمار عزلت را
اگر قدم نتواني ز بزم خلق کشيد
به گوش جان بشنو صائب اين نصيحت را