شماره ٥٣٨: دل سيه شد ز سيه خانه افلاک مرا

دل سيه شد ز سيه خانه افلاک مرا
کي بود آينه زين زنگ شود پاک مرا؟
گره آن روز شود باز چو شبنم ز دلم
که به خورشيد رساند نظر پاک مرا
عقده تاک فزون مي شود از گريه تاک
مگر از آه گشايد دل غمناک مرا
چون جرس گر چه نياسود زبانم ز فغان
نشد از ناله تهي، سينه صد چاک مرا
تا سرم گرم ز ميخانه وحدت شده است
گردش جام بود گردش افلاک مرا