شماره ٥٠٥: ما که در خم ننموديم فلاطون خود را

ما که در خم ننموديم فلاطون خود را
صاف سازيم درين صومعه ها چون خود را؟
باده از خم به چهل روز به مينا آيد
ما به يک جوش رسانديم به گردون خود را
هيچ بر جاي نماند از دل ما چون مرکز
تا فکنديم ازين دايره بيرون خود را
از کشاکش نشود رشته جان فارغبال
تا نپيچيم بر آن قامت موزون خود را
کوه غم در دل سودازده ما صائب
بيش از آن است که سنجيم به مجنون خود را