شماره ٣١٢: مرو چون غافلان اي طالب منزل به خواب اينجا

مرو چون غافلان اي طالب منزل به خواب اينجا
که نعل از ماه نو دارد در آتش آفتاب اينجا
به پيچ وتاب کوته مي شود اين راه بي پايان
مکن تا هست فرصت، کوتهي در پيچ و تاب اينجا
بهشت و دوزخ باريک بينان نقد مي باشد
حساب خود نيندازد به فردا، خود حساب اينجا
زر کامل عيار از بوته آيد سرخ رو بيرون
نينديشد ز آتش هر که گرديده است آب اينجا
ز خامي در قيامت طعمه آتش نسازندت
ز شوق آن لب ميگون اگر گردي کباب اينجا
ز آغوش کفن چون گل صبوحي کرده برخيزي
ز خون دل اگر چون عاشقان سازي شراب اينجا
ميسر نيست خود را يافتن در شورش محشر
سري در جيب تنهايي بکش، خود را بياب اينجا
ترا سازند فردا خوابگاه از سايه طوبي
ز بيداري نمک ريزي اگر در چشم خواب اينجا
سر از پيراهن حوران برآري چون ز هم پاشي
گل خود را ز سوز دل اگر سازي گلاب اينجا
به بازار قيامت نيست رايج هر زر قلبي
مکن جز در دو داغ عشق، نقدي انتخاب اينجا
نگاه خيره گردد رشته اشک پشيماني
مبين در روي شرم آلود خوبان بي حجاب اينجا
اگر خواهي گذشتن از صراط آسان شود بر تو
قدم بيرون منه زنهار از راه صواب اينجا
عجب دارم ترا صبح قيامت هم به هوش آرد
چنين کز باده غفلت شدي مست و خراب اينجا
هوا در پرده بيگانگي دارد ترا صائب
تهي از باد نخوت کن سر خود چون حباب اينجا