شماره ٣١١: به قدر رم ازين عالم، تواني آرميد آنجا

به قدر رم ازين عالم، تواني آرميد آنجا
که اينجا هر که سستي کرد نتواند رسيد آنجا
رواجي نيست در محشر عبادات ريايي را
به سيم قلب نتوان ماه کنعان را خريد آنجا
هلال جام مي هر جا نمايد گوشه ابرو
ز خجلت پشت سر خارد به ناخن ماه عيد آنجا
در اقليم مدارا ضعف بر قوت بود غالب
به مويي مي توان کوه گراني را کشيد آنجا
مياسا از گرستن گر وصال کعبه مي خواهي
که باشد جامه احرام از چشم سفيد آنجا
به غربال بصيرت پاک گردان دانه خود را
که هر تخمي که کاري، يک به يک خواهد دميد آنجا
اگر بر دفتر عصيان، خط باطل کشي اينجا
نخواهي بر زمين از شرمساري خط کشيد آنجا
ز خشکي، خرده اي کز تنگدستان در گره بستي
عرق خواهد شد و بر چهره ات خواهد دويد آنجا
اگر اينجا گشايي عقده اي از کار محتاجان
در جنت به رويت باز گردد بي کليد آنجا
نسازي تا به خون چون لاله اينجا چهره را رنگين
ز جوي شير نتوان کاسه ها بر سر کشيد آنجا
ره بي منتهاي عشق دارد جذبه اي صائب
که نتواند شکار وحشي از دنبال ديد آنجا