شماره ٢٨٦: نور معني در جبين تاک مي بينيم ما

نور معني در جبين تاک مي بينيم ما
در قدح افشرده ادراک مي بينيم ما
کوري آلوده دامانان وسواس صلاح
دختر رز را به چشم پاک مي بينيم ما
کعبه دل را که ساق عرش تا زانوي اوست
از شکاف سينه صد چاک مي بينيم ما
هر سر مژگان ما شمع تجلي مي شود
چون در آن رخسار آتشناک مي بينيم ما
اي مروت سر برآر از جيب انصاف و ببين
تا چها از گردش افلاک مي بينيم ما
جوهر کشتن نداري، لاف بي رحمي مزن
روزگاري شد در آن فتراک مي بينيم ما
زخم چندين تير طعن از زاهدان خودفروش
بر جگر از جلوه مسواک مي بينيم ما
نيست بي اسرار وحدت مي پرستي هاي ما
آتش ايمن ز چوب تاک مي بينيم ما
صائب آن فيضي که مخموران نيابند از شراب
در طلوع نشأه ترياک مي بينيم ما