شماره ٢٢٠: سخت دشوارست پيچيدن عنان ناله را

سخت دشوارست پيچيدن عنان ناله را
دل چو ني سوراخ گردد ديده بان ناله را
در خزان طي کرد بلبل داستان ناله را
نيست چون افسردگي مهري دهان ناله را
گر چه در سير مقامات است کاهل اسب چوب
ني به منزل مي رساند کاروان ناله را
نيست پيرآموز، درس ناله زود آشنا
طفل مادرزاد مي داند زبان ناله را
با نواي دلخراش ني قناعت کن که نيست
تير روي ترکشي چون ني، کمان ناله را
از هجوم بلبلان گل روي آسايش نديد
نيست گوش امن هرگز قدردان ناله را
بزم بي دردان شود ساز از نواي ديگران
مطرب از خانه است دايم همزبان ناله را
خون به جاي آب از سرچشمه ها گردد روان
گر کنم بر سنگ خارا امتحان ناله را
برنيامد زور سيل از عهده جوش و خروش
چون نگه دارم من عاجز، عنان ناله را؟
با نواي آتشين، خاموش بودن مشکل است
دل چو ني سوراخ گردد ديده بان ناله را
در کهنسالي به لب مهر خموشي چون زنم؟
من که در گهواره زه کردم کمان ناله را
نيست صائب اختياري ناله جانسوز من
مي کشد درد گران از کف عنان ناله را